به گزارش «خبرنگار پایگاه تحلیلی طلیعه» زهرا شمیرانی؛ یکی از ویژگی های جامعه عرب به طور خاص و جامعه اسلامی به طور عام، در مرحله تحول تازه آن دو، پدیده بازگشت به خویشتن پس از دوره فسردگی و از خود بیگانگی است. دوره ای که آشوب و تقلید و وابستگی در پی داشت که هنوز هم بر بسیاری از محیط های این دو جامعه حاکم است. بازگشت به خویشتن از میل و آگاهی ویژه میآغازد و با مرحله بررسی و پژوهش در ویژگی های میراث مکتوب در زمینه های گوناگون فکر و ساحت های رفتار و کرانه های فرهنگ و تمدن ادامه می یابد و به مرحله ی خویشتن یابی و مشارکت مثبت و سازنده ی گفتاری و رفتاری در عرصه جهانی می انجامد.
اساتید و نویسندگان ایرانی، به اقتضای حال و هوای فرهنگی و آموزشی کشور، اندک آثاری در زمینه تاریخ فرهنگ و تعلیم و تربیت نگاشتهاند و البته همیشه این مطلب را در حوزه ایران پیش و پس از اسلام کاویدهاند و درباره تاریخ تعلیم و تربیت در اسلام به معنای عام، کمتر منبعی در دسترس قرار دارد.از این رو دکتر بهروز رفیعی، به ترجمه اثر قابل اعتنای دکتر ماجد عرسان گیلانی – اردنی تبار و دانش آموخته دانشگاه الازهر و دانشگاه آمریکایی بیروت و دانشگاه پترسبورگ آمریکا در رشته اصول تعلیم و تربیت – دست زده که علاوه بر ترجمه کامل آن اضافات مفصلی نیز بر آن افزوده و هم چنین در مواردی که به نظر مولف انتقاد و اشکال وارد بوده آن نظر مخالف دست آخر نظرات سلبی و ایجابی خود را اضافه کرده است.
« سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی » بدون در نظر گرفتن پیشگفتار های مفصل مولف و مترجم در ۸ فصل تحریر و تنظیم شده که فصل اول درباره کلیت تربیت اسلامی در کتاب و سنت پرداخته و در فصول بعد به آرا و روش های تربیتی اسلامی و خلفا و جریانات حاکم بر دسته بندی تاریخی پرداخته است. بدین صورت که در هر فصل از کتاب به عوامل موثر در تحول یاد شده و مصداق های این تحول پرداخته و از ثبات یا تغییر روش ها و اهداف و آداب آموزشی و برنامه های درسی و در فصل اول و دوم هجری تا کنون می پردازد.
ماجد عرسان کیلانی، «در سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی» تحولات هر قرن هجری را ذیل یک فصل مجزا بررسی کرده. فصل دوم کتاب شیوه و آرای تربیتی مسلمین در قرن اول هجری را بررسی کرده و فصل دوم تا هفتم به همین ترتیب مدون شده و در فصل آخر نیز به جمع بندی پرداخته است. نگارنده، رویکرد فقیهان و محدثان، اصولیین، صوفیان، فلاسفه، عالمان علوم طبیعی و کلامیان به تعلیم و تربیت را مورد مداقه قرار داده است.
بخش دوم این کتاب، مقوله ای است که مولف آن را نظریه تربیتی اسلام « خوانده است البته اگر آن را نظریات مربیان و متفکران مسلمان هم نامیده بود، ناحق نبود. مترجم نیز در پیشگفتار خود به معرفی اجمالی شماری از تربیت نگاشت های شیعه پرداخته است چرا که کتاب حاضر طبعا به این سیر در عالم شیعه توجه کافی نداشته است.
در فصل اول « سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی» که به بررسی آرای تربیتی در قرآن و سنت اختصاص داده شده حاصل مباحث این است که اصول نظریه های تربیتی اسلام در قرآن کریم و سنت شریف نهفته است چرا که این دو منبع دو برگیرنده خطوط کلی است که مبانی تربیت و هدف های آن و حوزه ها و برنامه ها و روش ها و مسائل آن را رقم می زنند به گونه ای که این مقولات در تربیت فکری و روحی و عملی انسان مسلمان گام به گام پیش می روند و در این فرایند نیازهای جامعهاش را لحاظ می کند. اینها اصولی انعطاف پذیرند که با آموزه های دیگران باز برخورد می کنند و به آنها روی خوش نشان می دهند و شرط تحول زمان و مکان را رعایت می کنند.
هنگامی که مسلمانان به سرزمین فتح شده آمدند، هیات ها و گروه های فرهنگی به تغییر و تبدیل برخی از روش ها و مفاهیم تربیتی ای که به گسترش و اشاعه مبانی دین جدید یاری می رساند پرداختند. در فصل دوم کتاب در راستای مطلبی که در سطر بالا بیان شده مثال های متعددی ذکر می شود و از دل آن مدل تربیتی قرن اول هجری استخراج می گردد.
فصل سوم، مختص وقایع و روش های متداول قرن دوم هجری است. در قرن دوم شاگردان امیرالمومنین و عبدالله بن مسعود که روی کار آمدند، باز برخورد می کردند و بر آموزش زبان عربی نیز همت گماشتند و در نتیجه مکتبهایی پدیدار شد که تجسم کننده ی این تخصص ها بود و با رشد آنها، مولفه های نظریه تربیتی در اسلام به دست رهبران مکاتب و مذاهب رو به رشد نهاد، از معروفترین اینها سفیان نوری (۱۶۱ هـ. ق) عبدالله بن مالک(۱۸۱ هـ. ق) و شافعی(۴۰۴ هـ. ق ) بودند.
با افزایش حرکت علمی در قرن سوم و چهارم، رویکردهای تربیتی پدید آمد که هر یک در حوزه برنامه درسی و آموزشی و روش ها، مفاهیم خاص خود را داشتند.
نویسنده در فصل چهارم و پنجم به همین رویکردها و روش و اهداف می پردازد. در این برهه، محدثان و فقیهان پدید آمد که مفاهیم تربیت عقلی را شکلی آشکار و ثابت بخشید، رویکرد صوفیان نیز مفاهیم تربیت روحی را سامان داد و همچنین رویکردهای اصولیین و فلاسفه و. . . . هر یک از این رویکردها، عالمانی بار آورد که به بحث های معین تربیتی اهتمام ویژه داشتند. از آنهاست: حارث محاسبی (۲۴۳ هـ. ق)، آجری (۳۶۰ هـ. ق) ، رامهرمزی (۳۶۰ هـ. ق) ، قالبی(۴۰۲ هـ. ق) فارابی (۳۳۹ هـ. ق)و ابن مسکویه (۴۲۷ هـ. ق).
رفیعی در فصل ششم، به این مسئله پرداخته که لازم بود رویکردهای مذکور گامی دیگر بردارند که هدف آن تحقق هماهنگی میان مفاهیم تربیتی و عرضه آنها در قالب نظریه تربیتی کلی نگر و فراگیری باشد که با اصول مندرج در قرآن کریم و سنت شریف سازگاری کند و رخصت تفاوت اجتهاد و فقه و شرایط تحول در زمان و مکان را رعایت کند؛ لیکن چنین نشد، و عواملی خاص پدید آمد که به تغییر روش تفکر و روش های فهم در این رویکردهای پویا، انجامید و مواضع ناشی از وابستگی های سیاسی و تعصبات مذهبی هم مزید به علت شد، در نتیجه پیوندهایی که این رویکردها را به هم پیوست داده بود گسست و همین امر موجب شد مفاهیم تربیتی ای پدید آید که هر یک از آنها در برگزیده ی تنها یکی از عناصر نظریه تربیتی گراییدند.
ضمن این انحطاط اندیشه تربیتی، اشعریان روند تربیتی را پس گرفتند و در اثر تلاش های آنان که از ماورای (۴۵۰هـ. ق) آغاز شد و با خطیب بغدادی (۴۶۳ هـ. ق) ادامه یافت و به غزالی (۵۰۵ هـ. ق ) انجامید. حوزه های تربیت در اسلام تقسیم بندی شد و بسیار عناصر نظریه تربیت در اسلام که با اصول قرآن و سنت سازوار است، مشخص شد. اما اوضاع اشعریان و شرایط پس از آن، مانند چنگ انداختن دولت بر تعلیم و تربیت و دخالت آن در هدف ها و برنامه های درسی آن، و نیز گسترش تعصبات مذهبی و تثبیت تقلید و سنت گرایی و تقویت فراخوانی به پایبندی به میراث سلف صالح، نگذاشت این مولفه ها در قالب نظریه تربیتی کلی نگر و فراگیر در ایده، به این ترتیب، مفاهیم محدود و نافراگیر تربیتی ادامه یافت و در چارچوبهای مذهبی جای گرفت و تربیت را از نیازهای جامعه و جریان ها و گرایش های روز و شرایط تحول بر کنار داشت. به همین صورت، این مفهوم که دیگر وجهه مذهبی نیز به خود گرفته بود، همراه با میراث مکتوب اسلامی در نشیب افتاد و زمام برنامه های آموزشی، و مفاهیم تعلیمی را به دست گرفت، همچنانکه فعالیت و تحقیقات علمی را سمت و سو می داد تا اینکه مفهوم تربیت به آنجا کشیده شد که مقرر داشت بر ملت لازم است بر تکرار معارف سلف صالح بسنده کند.
پس از غزالی و آغاز قرن ۶، ابن خلدون در قرن هشتم هجری کوششهایی کرد اما تلاش های او با همه ی تعجب کارگر نیفتاد و نتوانست یوق تقلید را بگسلد. در نتیجه تقلید و سنت گرایی محض و جمود و فسردگی نظام تربیتی که تا آغاز دوران معاصر ادامه یافت، کار به جایی کشید که حوزه های علمیه از پاسخ گویی به نیازهای جامعه و همگامی با تحولات زمانه وا ماندند و همین امر مقدمه ایجاد پدیده ی آموزش دوگانه شد.
روشن است که عواملی که مفهوم نظریه تربیتی در اسلام را به دین فرجام کشاند. بیرون از طبیعت و ماهیت اصول و متون اسلامی است و در درجه اول به روش تفکر و شیوه های مهم و دریافتی باز می گردد و که در دوران تقلید و جمود رایج بوده است.
تربیت اسلامی برای نقشی که انتظار داریم در تربیت جدید ایفا کند، از نظر دکتر بهروز رفیعی در پایان بندی کتاب « سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی » ، به عواملی چند نیاز دارد که قرآن کریم و سنت شریف آمده و باید به آنها رجوع کرد ما به اختصار آنها یاد می کنیم: ۲- الف / تربیت و تحول: قرآن کریم تحول را از قوانین زندگی برمیشمارد «کل یوم هو فی شأن» «هر زمان او در شان و کاری است ». ب / موضع گیری انتقادی نسبت به میراث گذشتگان و پایبند بودن به همه آن: قرآن کریم فرزندان را به کمک زدن میراث و سنت های نیاکان و پدرانشان امر کرده است. « و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می گویند نه، بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم، آیا پدرانشان به راه صواب می رفتهاند؟» ج/ تربیت اسلامی و سیاست دروازه های باز نسبت به تجربه های گروه های گوناگون انسانی: رسول خدا می فرمایند که حکمت، گمشده ی مومن است هر جا بیابدش، بدان شایسته تر است. در تعامل و همکاری علم و ایمان با یکدیگر: قرآن کریم می فرماید، از بندگان دانایانند که از خدا می ترسند، هـ / اجباری بودن آموزش: رسول خدا آموزش را بر زن و مرد واجب فرموده است. و/ تنها برای خدا آموختن ز/ استمرار آموزش: از رسول اکرم (ص) نقل است که از مهد تا لحد، دانش بجویید. ج/ تعیین حوزه عقل با امور حسی ط/ لزوم وجود معلم برای فراگیر: رسول اکرم مسجد ضرار را تخریب کرد چرا که یکی از اهدافش تاراندن روم از گرد معلمشان و جدا کردن آنها از جمع مومنان بود. همچنین اصطلاح صحابه نیز از جایی رایج گشت که تنی چند از فراگیران ملازمت و همراهی دائم با معلم خود، نبی اکرم (ص) داشتند.
کتاب « سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی» نوشته دکتر ماجد عرسان کیلانی و ترجمه و نقد و اضافات از بهروز رفیعی، توسط پژوهشگاه حوزه دانشگاه در ۴۰۹ صفحه به سال ۱۳۸۶ به چاپ رسیده است.