به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، متن زیر یادداشتی است که به قلم مصطفی دلشاد تهرانی، استاد حوزه و دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در مورد نقش روابط چهارگانه انسان در افق تربیت نوشته شده است:
نقش اصلاح رابطه انسان با خدا در افق تربیت
برای اینکه انسان بتواند به سوی غایت تربیتش گام زند، لازم است رابطهاش با خدا اصلاح شود؛ برای تحقّق این امر، آدمی باید به تمام معنا بندگی نماید و از بندگی غیرخدا آزاد شود و آخرتگرایی مدار زندگی او گردد. امام علی (ع) دراین باره می فرماید: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ، أَصْلَحَ اللهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ، وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ، أَصْلَحَ اللهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ: رکه میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را اصلاح کند، و هرکه کار آخرت خود را درست کند، خدا دنیای او را سامان دهد.»(نهج البلاغه، حکمت ۸۹)
«فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَداً، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مَنْ عِبَادَهِ الْأَوْثَانِ إِلَی عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَهِ الشَّیْطَانِ إِلَی طَاعَتِهِ: پس خداوند محمّد (ص) را به حقّ برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد و به عبادت او وارد سازد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا راه برد.»(همان، خطبۀ ۱۴۷)
با اصلاح رابطۀ انسان با خدا و قرار گرفتن آدمی در مدار بندگی خدا، سیر کمالی انسان سامان مییابد و وجود او بستر جلوه یافتن اسما و صفات الهی و کمالاتی میشود که لایق آن است و استعداد فعلیّت یافتن آنها را دارد.
نقش اصلاح رابطۀ انسان با خودش در افق تربیت
برای رفتن به سوی مقصد تربیت، لازم است انسان از حقوق و مسئولیّتهای خویش آگاه شود و عدالت و رحمت و حکمت خدا را بشناسد و خود را بر آن اساس، سامان دهد و بر مدار پروای الهی زیست کند. امام علی (ع) در آغاز نامۀ تربیتی خویش به فرزندش امام حسن (ع) چنین سفارش کرده است: «فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللهِ أَیْ بُنَیَّ وَ لُزُومِ أَمْرِهِ، وَ عِمَارَهِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ، وَ الإِعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ. وَ أَیُّ سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ – عَزَّ و جَلَّ – إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ؟: فرزندم! تو را سفارش میکنم به پروای الهی داشتن و دلت را به یاد او آبادان نمودن و به ریسمان اطاعتش چنگ زدن. و چه رشته ای استوارتر از رشته ای که میان تو و میان خدای ارجمند و باشکوه می باشد چنانچه تو آن را به دست گیری!؟(نهج البلاغه، نامۀ ۳۱)
هیچ چیز چون پرواپیشگی نگهدار آدمی و راهبر او به سوی تعالی نیست: «أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَی اللهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّهَا النَّجَاهُ غَداً وَ الْمَنْجَاهُ أَبَداً: بندگان خدا! شما را به پروای الهی و فرمانبرداری او سفارش میکنم، که نجات فردا در آن است و مایۀ رهایی جاودان است.»(همان، خطبۀ ۱۶۱)
آنچه آدمیان را به کمال مطلوبشان میرساند، در سایۀ پرواپیشگی به دست میآید و هیچ چیز مانند آن، یاری رسانندۀ مردم در شکوفایی استعدادهایشان در جهت کمال مطلق نیست: «وَ أَوْصَاکُمْ بِالتَّقْوَی وَ جَعَلَهَا مُنْتَهَی رِضَاهُ وَ حَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ: خداوند به پرواداری تان سفارش کرده و آن را نهایت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده.» (همان، خطبۀ ۱۸۳)
آنچه آدمی را در عرصههای گوناگون زندگی چون دژی استوار نگه میدارد و زمینۀ وصول به غایت تربیت را فراهم مینماید، پرواداری است که مایۀ شکلگیری و قوام و دوام اخلاقیّات است، و امام علی (ع) آن را چنین معرفی کرده است: «التُّقَی رَئِیسُ الْأَخْلَاقِ: پرواداری سرآمد اخلاق است.»(همان، حکمت ۴۱۰)
نقش اصلاح رابطۀ انسان با جامعه در افق تربیت
انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند جز در میان جمع و براساس روابط مبتنی بر سِلم و پاسداشت حرمت و حقوق مردم و احسان و خدمت به دیگران به سوی غایت تربیت سیر کند. سعادت حقیقی و کامل، جز در پرتو همکاریهای اجتماعی سالم و صالح میسّر نیست؛ اگر هم سعادتی حاصل شود، سعادت حقیقی و کامل و همهجانبه نخواهد بود.
از منظر آموزههای امام علی(ع) چنین زیستی برترین کارهاست؛ وی دراین باره می فرماید: «إِنَّ اللهَ تَعالَى حَرَّمَ حَرَاماً غَیْرَ مَجْهُولٍ، وَ أَحَلَّ حَلاَلاً غَیْرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرْمَهَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ کُلِّهَا، وَ شَدَّ بِالْإِخْلاَصِ وَ التَّوحِیدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِینَ فِی مَعَاقِدِهَا، فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ، وَ لَایَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا یَجِبُ: بیگمان خداوند حرامی را حرام کرده که ناشناخته نیست، و حلالی را حلال کرده که از عیب خالی است؛ و حرمت مسلمانان را از دیگر حرمتها برتر نهاده، و حقوق آنان را به اخلاص و یکتاپرستی پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند، جز آنکه برای حقّ بُوَد، و گزندِ مسلمان روا نیست جز در آنچه [براساس قانون] واجب شود.»(نهج البلاغه ، خطبۀ ۱۶۷)
در این بیان، چون سخن از حلال و حرامِ اسلام است، امام(ع) از تعبیر مسلمان استفاده کرده است، اما در واقع سخن از حرمت و حقوق انسانها به میان آمده است؛ منظور از مسلمانان هم، تنها ازآن روست که محیط صدور و فضای بیان، جامعۀ اسلامی بوده است، وگرنه آیات و روایات و قرینه های متعدّدی بر شمول مضمون این بیان دلالت دارد. هر انسانی از هر دین و مذهب و مرامی، حقوقی همچون حقّ حیات، امنیّت اجتماعی و اقتصادی، بهرهمندی از عدالت و انصاف، برائت از اتّهام و جرم (مگر خلاف آن ثابت شود)، حقّ دفاع از سرزمین خود، حقّ تأمین اجتماعی و جز اینها دارد که همگان باید آن را محترم شمارند.
هیچ نوع آزار و گزندی نسبت به هیچکس روا نیست، مگر آنکه خود دست به کاری زند که حرمتش نقض شود و در این صورت، قانون برای جلوگیری از تجاوز و دفاع از حقوق دیگران، متناسب با جرم او، مجازاتش می کند.
نقش اصلاح رابطۀ انسان با طبیعت در افق تربیت
طبیعت، خاستگاه انسان است و همچون مادر اوست. شناخت طبیعت به عنوان مظهر حقّ و آیت الهی و بهرهمندی درست از آن و پرهیز از تخریب و آسیب زدن به آن در جهت سیر به سوی کمال مطلق از اهداف مهمّ تربیت به شمار می رود. دقّت و تفکّر در آفرینش هستی و لطایف صُنع الهی، انسان را به حقیقت هستی راه مینماید؛ امام علی (ع) در سخن خود به این موضوع، این گونه توجّه داده است: «وَ لَوْ فَکَّرُوا فِی عَظِیمِ الْقُدْرَهِ، وَ جَسِیمِ النِّعْمَهِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ، وَلَکِنِ الْقُلُوبُ عَلَیِلَهٌ، وَ الْبَصَائِرُ مَدْخُولَهٌ: اگر در عظمت قدرت و بزرگی نعمت او میاندیشیدند، به راه راست بازمیگردیدند و از آتش سوزان عذاب میترسیدند؛ لیکن دلها بیمار است و بینشها عیبدار».(نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۵)
درست زیستن در بستر طبیعت و پاسداشت آن، نشانۀ کمال آدمی است؛ امام (ع) بر چنین زیستی تأکید کرده و فرموده است: «إِتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّکُمْ مَسْؤُولُونَ حَتَّی عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ: خدا را پروادارید در حقّ بندگان و سرزمینهای او، که شما همگان مسئولید حتّی دربارۀ سرزمینها و چارپایان.»(همان، خطبۀ ۱۶۷)
امام علی(ع) گذران درست زندگی را در گرو آبادگری زمین دانسته است و دراین باره فرموده است: «إِنَّ مَعَایِشَ الْخَلْقِ خَمْسَهٌ: الْإِمَارَهُ وَ الْعِمَارَهُ وَ التِّجَارَهُ وَ الْإِجَارَهُ وَ الصَّدَقَاتُ … وَ أَمَّا وَجْهُ الْعِمَارَهِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی: «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» ، فَأَعْلَمَنَا سُبْحَانَهُ أَنَّهُ قَدْ أَمَرَهُمْ بِالْعِمَارَهِ سَبَباً لِمَعَایِشِهِمْ: به درستی که گذران زندگی مردم در پنج امر است: حکمرانی، آبادانی، تجارت، اجاره و مالیاتها… ؛ امّا توجیه و راهنمای آبادانی، این سخن خداوند است که: «او شما را از زمین پدید آورد و از شما آبادانی آن را خواست.»(هود/۶۱)
[این آیه] به ما میفهماند که خدای سبحان، بندگانش را به آبادانی زمین فرمان داده است تا گذران زندگی آنان صورت گیرد). وسائل الشیعه، حر عاملی، ج ۱۳، ص ۱۹۵)
دلالت سخن امام(ع) مبنی بر اینکه رسالت انسان نسبت به طبیعت، آبادانی آن و بهرهمندی درست از آن است، کاملاً گویاست و تحقق این امر، یکی از هدفهای کلّی تربیت انسان به شمار می رود.
انتهای پیام/