به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از شبستان، بررسی و تحلیل رویکردهای فرهنگی و تأثیرات این باورها در سطوح مختلف اجتماعی و نیز تبیین راهکارهای عملی برای دستیابی به فرهنگ صحیح اسلامی ـ ایرانی و پیاده سازی این اصول و رویه در طبقات و لایههای گوناگون جامعه و چگونگی استخراج مبانی آموزشی از مختصات و منویات دینی، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی حسنی، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفتوگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان میگذرد:
*بنا بر تعابیر و نظریات وارده، شریانها و رویکردهای فرهنگی، شریانها و بسترهای حیاتی و اساسی هر جامعه هستند و همین شریانها، تمدنهای فرهنگی را نیز تشکیل و قوام میدهند، به نظر شما، بسترها و رویکردهای صحیح و مناسب برای پیاده سازی و اعتلای فرهنگ اسلامی ایرانی در سطوح مختلف اجتماعی، چه مولفهها و شاخصههایی هستند؟
اولین مولفه و شاخصه در این باب این است که، میبایست محققین و اندیشمندان جامعه، در فضای فرهنگ اسلامی ـ ایرانی تربیت و پرورش داده شوند. به طور نمونه، زمانی که از فرهنگ و اندیشه غربی صحبت میشود، به طور قطع، فضا و محیط آن فرهنگ، بر پرورش و تربیت محققین و اندیشمندان آن دیار تأثیرگذار بوده است. در فضا و اتمسفر غربی، باورهای اومانیستی ظهور و تبلور دارد، بنابراین این فرهنگ و اندیشه، قطعاً در ساختار و تعلیمات محققین و متفکرین غرب تأثیرگذار خواهد بود.
در فضا و محیط جامعه اسلامی، اگر میخواهیم رویکردها و ساختارها، بر مبنای فرهنگ و آداب اسلامی و ایرانی ساری و جاری شوند، میبایست در گام و قدم اول، مبانی اصولی و اعتقادی اسلامی که، مورد تأیید و تأکید هستند را در مقام و جایگاه عمل، به منصه ظهور و بروز رساند، نه اینکه اصول و مبانی را لسانی و زبانی تعریف و تأیید نماییم، ولی در مقام عمل طور دیگری عمل کنیم. در تفاوت و اختلاف بین دیدگاههای الهی و اسلامی و دیدگاههای غربی و قوام یافته بر مبنای القائات اومانیستی، تضادها وتفاوتهای فاحشی مشهود و معلوم است.
به طور نمونه، اندیشمندان و متفکران غربی مانند فروید، اگوست کنت و راسل، زمانی که مباحثی مانند خداشناسی، معاد و مباحث مرتبط با انبیاء (ع) و یا به عبارت کلی، چارچوبهای اعتقادی، به میان میآید و مطرح میشود، بنا به تعالیم و دریافتهای نامتعارف و اومانیستی که دریافت کردهاند، این مباحث را با تعابیری مانند، زائیده شدن از ذهن و فکر پریشان آدمی و یا جهل و نادانی بشر، تعریف و تبیین مینمایند. زمانی که این فرهنگها و گویشها را در کنار هم قرار میدهیم و به آنها به صورت کلی نگاه میکنیم، میبینیم که، در هیچ کدام از این نظریات به فطرت و اساس وجودی و عقل انسان و نیاز او به قدرت و نیروی الهی و ماوراء الطبیعه و تائیدات عقلی اشاره نشده است.
در باور و اعتقاد قوام گرفته بر مبنای القائات اومانیستی، اصولاً جایگاهی و شأنی برای مسائل ماوراءالطبیعه وجود ندارد و همه مسائل و رویکردها را با استدلالهای عینی و طبیعی و طبیعت گرایانه توصیف و تشریح میکنند، بنابراین در این رویکردها، اگر هم بخواهند در باب مسائل و موارد دینی و الهی و آسمانی نیز بحث و کنکاش نمایند، به ناچار میبایست این تعاریف و تعابیر را با مسائل و موارد طبیعی و حس گرایانه پیوند زنند. این دیدگاهها، مقولاتی مانند، خداشناسی و خداباوری را تماماً بر مبنای توهمات و پریشانیهای ذهنی انسان تعریف و تحلیل میکنند. اگوست کونت در باب مراحل تکامل و پیدایش بشر و انسان مراحلی را تعریف میکند، او در این مقوله میگوید که، پیدایش انسان شامل چند مرحله و مقام بوده است و در مرحله اول که مرحله ربانی است، دین و باورهای دینی وجود داشته است و در مراحل بعدی پیدایش انسان که مراحل فلسفی و علمی است، دین و مبانی اعتقادی وجود نداشته است. او در باب مقوله ربانی معتقد است که، پیدایش دین و باورهای اعتقادی در این مرحله، بر اثر پریشانی و توهّم و تخیل آدمی شکل گرفته است و در مراحل دیگر تکامل انسان، این توهمات و تخیلات اثر و تأثیری نداشتهاند.
*در برابر رویکردها و القائات اومانیستی و غربی و بعضاً نامتعارف راه یافته به متون آموزشی و مراکز علمی و دانشگاهی جوامع اسلامی چگونه باید رفتار کرد؟
در جامعه و فرهنگ اسلامی این رویکرد متفاوت و دگرگون خواهد بود. در مقوله اثرگذاری فرهنگ و اندیشه الهی و اسلامی در لایههای مختلف اجتماعی، اولین رویکرد باید اینگونه باشد که، اگر میخواهیم این تأثیرات و باورها در جامعه نهادینه شود، اولین گام این است که، میبایست خود متولیان و متخصصان فرهنگی و اجتماعی جامعه، به تعالیم و مفاهیم الهی و اسلامی پایبند و ملتزم باشند. به طور نمونه، کسانی که در جامعه اسلامی معتقد به مبانی الهی و اسلامی هستند، نمیتوانند بگویند ما به تعالیم اسلامی معتقد هستیم ولی در مناسبات اقتصادی و سیاسی، رویکردها و الزامات الهی و اسلامی را نادیده بگیرند و به مستندات و رویکردهای شخصی و فردی بیشتر و بهتر توجه داشته باشند تا منویات و تعالیم الهی و اسلامی و بنا به تعابیر قوم یهود معتقد باشند که «و قالت الیهود یدالله مغلوله»، بنابراین این رویکردها به هیچ وجه مناسب و در شأن و درخور یک جامعه اسلامی نخواهد بود.
باید در مقوله جاری شدن فرهنگ الهی و اسلامی در سطوح گوناگون بیان کرد نخستین گام این است که، ابتدا میبایست مبانی و گزارههای اسلامی برای محققین و متفکرین جامعه تعریف شوند و سپس در مرحله بعد، افرادی به کار و مسائل اداری و فرهنگی گماشته شوند که، این دستاوردهای الهی و اسلامی را قبول داشته باشند و به کارگشا و موثر بودن این دست یافتها و شاخصهها، معتقد و ملتزم باشند. در این صورت است که میتوان به ایجاد فرهنگ و روشهای الهی و اسلامی و ظهور و بروز آنها در سطوح مختلف جامعه امیدوار بود.
*در مقوله استفاده و تثبیت این تعریف و مفهوم، یعنی ثبت و بسط باورهای الهی و اسلامی در مناسبات مختلف اجتماعی و فرهنگی، چه نمونههایی قابل ذکر هستند؟
در باب این رویکرد و تأثیرگذاری باور و اندیشهها، در مناسبات و رفتارها، شاید بهترین و مهمترین نمونه مراسم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان، حضرت سیدالشهدا (ع) و یاران باوفای ایشان باشد. اگر با دقت و توجه به این مراسم و سوگواریها، دقت شود میبینیم که، به علت باور کردن و پذیرفتن این ایام و مراسم و نهادینه شدن این باور در بین عموم مردم، مناسبات و رویکردهای متفاوتی بر حسب فرهنگها و اندیشههای قومیتی مختلف، شکل و قوام گرفته است. در این مقوله میبینید مراکز و نهادهایی مانند، حسینیهها و تکایا و سقاخانهها که مراکز تأثیرگذار و موثر فرهنگی و آیینی نیز هستند و شاید تعاریف و تعابیری نیز در گزارههای الهی و قرآنی نداشته باشند، ولی برحسب ایمان و باور به فرهنگ و اندیشه حسینی، شکل و قوام گرفتهاند، در اقصی نقاط و مناطق مختلف جامعه و کشور، تشکیل و بنا نهاده شدهاند. در همین زمینه میبینید، در هر استان و اقلیمی، بنا به آداب و رسوم خاص خود، مراسم و سوگواریهایی برای حضرت سیدالشهدا (ع) برگزار میشود و مردم با شیوهها و رفتارهای مرسوم و مختص به خود، به حضرت سیدالشهدا (ع) ابراز ارادت و ادب میکنند.
بنابراین، میتوان گفت که اگر باور و فرهنگی در بین مردم و تودههای اجتماعی، نهادینه شود و مردم و جامعه، به آن فرهنگ و اندیشه باور و التزام داشته باشند، به طور پیاده سازی و اجرای این آداب و فرهنگها در سطوح مختلف اجتماعی کار دشواری نخواهد بود. اگر این باورها و مناسبات فرهنگی بتوانند اینچنین در ساختارهای فرهنگی و اجتماعی مانند معماری، هنر، موسیقی، سینما و رسانه، جااندازی و پیاده سازی شوند، میتوان به ایجاد و تأسیس فرهنگ و باور الهی و اسلامی در جامعه امیدوار بود. در مقابل این رویه، میتوان به بحث خداباوری و توحید در فضا و اتمسفر جامعه اشاره کرد. اگر جامعه و فرهنگ و ایدئولوژی جامعه، به خدا و توحید و معاد، اعتقاد و التزام داشته باشد میبایست این رویکرد در مناسبات نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آنجامعه نمود و اثرداشته باشد، ولی در شرایط حال حاضر این رویکرد و رویه که خداوند قادر مطلق است و از تمامی مناسبات و توجهات بالاتر و ارجحتر است، متأسفانه در عرصههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دیده نمیشود. این پارادوکس، یعنی قبول داشتن به زبان ولی عمل نکردن در رفتار و کردار، به باور و شخصیت جامعه خدشه وارد خواهد کرد. اگر این باور، هم مانند تبیین مراسم و بزرگداشت حضرت سیدالشهدا (ع)، در عمق جان و باور جامعه نشسته باشد، قطعاً نمیبایست بسیاری از این ناهنجاریها و معضلات را در سطوح مختلف اجتماعی دید. انسانی که به خدا و توحید و معاد التزام و اعتقاد داشته باشد، به طور قطع از بسیاری از ناهنجاریها و معضلات و مصائب دوری خواهد کرد.
بنابراین، در مقوله پیاده سازی و التزام جامعه به گزارههای الهی و اسلامی میبایست ابتدا، مبانی و مولفههای الهی و اسلامی را کامل و مبرهن و اصولی استحصال و استخراج نماییم، سپس با زیرسازی و پایه ریزی این مبانی و باورها در لایههای اجتماعی و نیز با به کار گیری و استفاده از افراد و متولیانی که، به طور قطع، به این اصول و باورهای مبرهن و مبنایی، اعتقاد و التزام داشته باشند، در پیاده سازی و اجرای فرهنگ و اندیشه الهی و اسلامی گام برداریم.
انتهای پیام/