| امروز پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

بیگدلی در طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی:


بنیادی‌ترین آموزه هر تمدنی، فهمش از انسان است

پژوهشگر حوزه تاریخ تمدن و فلسفه گفت: بنیادی ترین آموزه هر تمدنی، فهم آن تمدن از انسان است. هر تمدنی درصدد است به نحوی به پرسش من کیستم؟ پاسخ دهد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، اردوی چهارمین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی در مجتمع فرهنگی تفریحی وسف در حال برگزاری است. در این دوره که با حضور اندیشمندان و نخبگان حوزه علوم انسانی برگزار می شود، عطا الله بیگدلی به سخنرانی  پیرامون «مولفه ها، ماهیت و چیستی غرب مدرن» پرداخت.

عطا الله بیگدلی بیان کرد: مبنایی ترین مولفه غرب مدرن اومانیسم (سوبژکتیویسم) است و بنیادی ترین آموزه هر تمدنی، فهم آن تمدن از انسان است. هر تمدنی درصدد است به نحوی به پرسش من کیستم؟ پاسخ دهد.

وی روایت تاریخ غرب مدرن را از یونان و جهان اسطوره ها شروع کرد و ادامه داد: جهان اسطوره دارای چند ویژگی بود. اولین مشخصه جهان اسطوره ، سیطره الهه ها بر همه امور بود، به طوری که هر امری ذیل تدبیر این الهه ها قرار می گرفت. این الهه ها بدون قاعده کار می کردند، یعنی هیچ دلیل معقول و غیرقابل بیانی نمی توان برای رفتارهای این الهه ها یافت.

بیگدلی بیان کرد: ویژگی دیگر جهان اسطوره به نسبت انسان با این الهه ها مربوط می شود. در جهان اسطوره (میت ها) الهه ها از شکست خوردن انسان ها لذت می بردند. ویژگی آخر جهان اسطوره از نگاه بیگدلی این بود که برای فهم اراده الهه ها و تغییر آن باید به زبان کائنان مراجعه کرد.

وی ادامه داد: انسان ذیل میتولوژی (اسطوره شناسی) انسان شکست خورده و تسلیم است. تراژدی ( داستانی که در نهایت، قهرمان شکست می خورد) صورت هنری عصر میتولوژی است اما در اواخر جهان اسطوره ها، ما شاهد ظهور تراژدی متفاوت هستیم. به عبارت دیگر در تراژدی متاخر، قهرمان وضع موجود و شکست را نمی پذیرد و سعی دارد شرایط را به نحوی تغییر دهد. همین نکته، بیانگر پایان عصر میتولوژی و آغاز دوران جدید یونان فلسفی است.

وی در توضیح ویژگی های یونان فلسفی بیان کرد: این ویژگی هاکاملا در تضاد با یونان اسطوره ای است. در یونان فلسفی عالم الهه ها نداریم، همچنین عالم طبیعت قاعده مند است. فلسفه روش فهم مسلط در جهان یونان است. هر جهانی روشی خاص برای فهم جهان دارد و در جهان یونانی، فلسفه (نوعی فهم رسیونالیستی قواعد جهان)، روش غالب و مسلط فهم است.

 این پژوهشگر حوزه تاریخ تمدن وفلسفه ادامه داد: بعد از این دوره وارد عصر سقراطی می شویم. مهمترین جمله سقراط این بود که «خودت را بشناس». این آغاز التفات فیلسوف یونانی به جهان انسانی بود. بعد از سقراط، پرسش اصلی افلاطون این بود که، انسان چگونه می تواند زندگی کند تا به سعادت برسد؟ افلاطون از همین رو جمهور را می نویسد، زیرا می خواهد به ترسیم آرمان شهر بپردازد. پس از افلاطون، ارسطو سعی دارد آرمان شهر افلاطون را اصلاح کند. حاصل تلاش وی کتاب سیاست بود. سیاست ارسطو در حقیقت «اولین تلاش انسانی برای طراحی آرمانشهر با عقل خود» بود.

بیگدلی افزود: بعد از این دوره ها، وارد جهان مسیحی می شویم که این جهان نیز بر بنیادهایی استوار است. در این جهان انسان رها و خود بنیاد نیست، انسان مسیحی عبد است. در جهان مسیحی عقل انسان به تنهایی برای فهم جهان کافی نیست و نیازمند یک هدایت گر بیرونی است. همچنین در این جهان است که شاهد ظهور دوگانه دنیا – عقبی هستیم. در جهان مسیحی این عقیده استوار بوده است که سعادت اصلی ما در عقبی است.

 بیگدلی در ادامه سخنرانی خود اضافه کرد: بعد از جهان مسیحی و قرون وسطی، غرب پروتستانتیسم و دوره اصلاح دینی را پشت سر گذاشت و وارد عصر رنسانس و تحولات آن شد. در این عصر فیلسوفان و هنرمندان زیادی رشد و ظهور کردند. مهمترین آن ها دکارت بود. دکارت معتقد بود که هیچ چیز مانند عقل به مساوات میان آدمیان تقسیم نشده است. ما می توانیم با فرآیند شک دستوری به یقین برسیم.

وی با بیان اینکه تنها امر یقینی «من» است، گفت: با این آموزه دکارت، فردِ شناسا سوژه و بقیه جهان موضوع ابژه و موردشناسایی من قرار می گیرد. بعد از رنسانس، در عصر روشنگری سوژه بسط پیدا کرد. در روشنگری شاهد ظهور انسان جدیدی هستیم. در این جهان انسان «عاقل» ظهور کرد. این انسان می تواند جهان را بدون هر نوع کمک بیرونی بشناسد. انسان همچنین در این جهان استقلال اراده دارد. انسان عصر روشنگری علاوه بر فهم جهان به صورت خودبنیاد، توان طراحی اتوپیا را نیز دارد. عقل انسان نیز می تواند نقش قوه حکم را بازی کند و علاوه بر این پیرامون بایدها و حوزه قانون نیز بیندیشد. در این دوره انسان به شدت جرات بکارگیری قوه فهم و حکم را دارد.

وی در خاتمه اشاره کرد: حال در دورانی به سر می بریم که انسان توانسته است همه صورت های غیر خود بنیاد را از حوزه معرفتی و حوزه عمل بیرون کند. انسان این عصر، دچار سوبژکتیویسم وجودی است. انسان قرن ۱۸ شروع به طراحی بهشت کرد و همه مکاتبی که از آن زمان تا به حال بوجود آمدند، مکاتبی بودند که سوژه ذیل آن ها جهان را می فهمید. مهمترین دغدغه انسان معاصر این است که آیا می توانیم در این جهان به اتوپیا برسیم یا خیر؟

انتهای پیام/

کد خبر : 73733
تاريخ ثبت خبر : 13 مرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 18:01
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)