به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، بخشی از اظهارات زرشناس را در ادامه می خوانید؛
سلفیها لزوما منتقد مدرنیته نیستند، به ویژه بخشی از جریانات سلفی که در هیات گروه هایی چون داعش ظهور کرده اند، دست پرورده نظام جهانی سلطه هستند که آن هم تجسم مدرنتیه است.
یکی از ویژگی های سلفی ها این است که خردگرا و خردانگار نیستند بلکه خرد ستیز یا خردگریز هستند. اندیشه سلفی به قشری مداری و ظاهرانگاری تمرکز دارد و ظرفیت چندانی برای فهم تاویلی و باطنی عالم ندارد و در حوزه تفکر ضعیف است. اما در حوزه تفکر اسلامی، اندیشه شیعی به تفکرات عمیق و تاویلی مِیل می کند.
ما هم در مقدمات و هم در غایات با هم تفاوت داریم. اندیشه سلفی چون با رویکرد قشری به عالم غرب مدرن می نگرد نمی تواند حقیقت عالم غرب مدرن را درک کند و به غرب مدرن نقدهای بنیادین برخاسته از حکمت وارد کند.
جریان سلفی وقتی با غرب مدرن سر ستیز دارد، آلترناتیو سیاسی و اقتصادی ارائه نمیکند. جایگزین سیاسی آن نسخه ای منحط به نام خلافت غاصبانه است و در بعد اقتصادی هر جا به قدرت می رسد سرمایه داری را تقویت میکند.
اگر من صد سال پیش زندگی میکردم، نمیگفتم مظاهر مدرنیته را نمیخواهیم، این مشابه همان اشتباهی است که روشنفکران کردند و فقط مظاهر مدرنیته را گرفتند. امروز هم نمیگویم که با مظاهر مدرنیته مبارزه کنیم.
اگر من در آن زمان بودم می گفتم در ماهیت غرب مدرن تامل کنیم و یک راه رشد مستقل برخاسته از شرایط بومی و تاریخی و الهام گرفته از اندیشه های اسلامی بیابیم.
پروژه روشنفکری در ایران هرگز بر مبنای مواجهه یا گفتگو با مدرنیته بنا نشد، بلکه مبنای آن تنها تقلید بود و اصلا ماهیت استقلالطلبی نداشت. میرزا ملکم در «کتابچه غیبی» میگوید متفکران اروپایی قبلا اندیشیده اند و ما فقط باید این اندیشه را بگیریم و عمل کنیم.
مساله این نیست که من غرب را دوست ندارم، بلکه خود عالم غرب مدرن هم دیگر خود را دوست ندارد و به سمت خودویرانی میرود. ظهور اندیشه پست مدرن بزرگترین نشانه این مساله است.
پست مدرنیسم به هیچوجه بازسازی مدرنیته نیست بلکه دقیقا خودویرانگری است. آثار فوکو، دریدا و هایدگر روایت بن بست و خودویرانگری است و جامعه شناسی انتقادی هربرت مارکوزه پروژه نقادی غرب مدرن و سرمایهداری است.
انتهای پیام/