| امروز پنج شنبه, ۳۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

به مناسبت ولادت علی ابن موسی الرضا(ع)؛


امام رضا(ع) با حدیث سلسله‌الذهب فلسفه سیاسی تشیع را تبیین کرد

امام رضا(ع) با بیان حدیث سلسله الذهب؛ فلسفه سیاسی تشیع و عرفان رضوی را تبیین کردند، به این معنا که ولایت سیاسی، علمی و معنوی متعلق به امامان معصوم(ع) است.

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه به نقل از مهر، یکی از مهمترین اتفاقاتی که در طی هجرت امام رضا به ایران رخ داد، سخنرانی آن حضرت در نیشابور و ایراد حدیثی بود که به حدیث سلسله الذهب معروف شد. این حدیث که به نوعی فلسفه سیاسی تشیع را تبیین می کند از جایگاه والایی از حیث اهمیت در میان احادیث ما برخوردار است. به مناسبت ولادت امام رضا(ع) ضمن بررسی وقایع نیشابور به شرح و تبیین این حدیث از منظر چند تن از کارشناسان دینی می پردازیم.

حدیث سلسله الذهب حدیثی است که امام رضا(ع) هنگام ورود به نیشابور در مورد ولایت اهل بیت(ع) به عنوان شرط توحید بیان فرموده است. إسحاق بن راهوَیه گوید :لَمّا وافی أبُو الحَسَنِ الرِّضا(ع) بِنَیسابورَ و أرادَ أن یخرُجَ مِنها إلَی المَأمونِ اجتَمَعَ إلَیهِ أصحابُ الحَدیثِ، فَقالوا لَهُ: یابنَ رَسولِ اللّهِ، تَرحَلُ عَنّا و لا تُحَدِّثُنابِحَدیثٍ فَنَستَفیدَهُ مِنک؟! و کانَ قَد قَعَدَ فِی العُمارِیه، فَأَطلَعَ رَأسَهُ و قالَ: سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی جَعفَرَ ابنَ مُحَمَّدٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِی یقولُ: سَمِعتُ أبی عَلِی بنَ الحُسَینِ یقولُ: سَمِعتُ أبِی الحُسَینَ بنَ عَلِی بنِ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ یقولُ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ: سَمِعتُ جَبرَئیلَ یقولُ: سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یقولُ: لا إلهَ إلَّا اللّهُ حِصنی، فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی. قالَ: فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَه نادانا: بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها.

هنگامی که ابوالحسن الرضا(ع) به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن نزد مأمون ترک گوید، راویان حدیث، گردش را گرفتند و عرض کردند: ای پسر پیامبر خدا، از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از محضرتان فیضی بریم، نمی گویی؟! حضرت که در کجاوه نشسته بود سرش را بیرون آورد و فرمود: از پدرم، موسی بن جعفر شنیدم که می فرماید: از پدرم، جعفر بن محمّد شنیدم که می فرماید: از پدرم، محمّد بن علی شنیدم که می فرماید: از پدرم، علی بن الحسین شنیدم که می فرماید: از پدرم، حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از پدرم، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرماید: از جبرئیل شنیدم که می فرماید: از خداوند جلّ جلاله شنیدم که می فرماید: (کلمه) لا اله الا اللّه حصار من است و هرکس وارد حصار من شود از عذابم در امان است. اسحاق می گوید: چون شتر به راه افتاد حضرت با صدای بلند به ما فرمود: اما این شرط هایی دارد و من از شرط های آن هستم.

موقعیت نیشابور در عصر رضوی

رجبی دوانی مهم ترین اتفاق در پی حضور امام رضا(ع) در نیشابور را نقل حدیث سلسله الذهب عنوان کرد و گفت: حضرت با نقل حدیث سلسله الذهب اعتقاد به امامت را شرط توحید کامل دانستند. امام رضا(ع) در مسیر ورود به ایران از شهرهای زیادی عبور کردند، اما در میان این شهرها، شهر نیشابور بیشتر در تاریخ مطرح شد. این اهمیت به دلیل صدور حدیث سلسله الذهب در این شهر است.

وی به موقعیت شهر نیشابور در عصر امام رضا(ع) اشاره و تصریح کرد: نیشابور آن زمان مرکز بزرگ علمی بود و در کنار بغداد جزو مراکز مهم علمی جهان اسلام محسوب می شد. گرچه مردمان این شهر در آن زمان شیعه نبودند اما در تاریخ آمده استقبال از آن حضرت در نیشابور ساعت ها به طول انجامید و علما و محدثان آمده بودند تا پرسش‌های خود را از حضرت بپرسند. حدود ۲۴ هزار محدث در نیشابور نزد امام رضا(ع) اجتماع و امام در آن اجتماع بزرگ حدیث عظیم سلسله الذهب را بیان کردند.

وی به محتوای حدیث سلسله الذهب اشاره کرد و گفت: مهم ترین مسأله ای که امام رضا(ع) در این حدیث مطرح کردند، تبیین جایگاه امامت و ولایت بود. حضرت پس از بیان حدیث سلسله الذهب و در حالی که نویسندگان قلم های خود را کنار گذاشته بودند، ناگهان سرمبارک خویش را از کجاوه بیرون آوردند و فرمودند: «بشرطها و شروطها و انا من شروطها»، یعنی صرف اینکه موحد باشید و به توحید الهی اعتقاد داشته باشید، کافی نیست و باید به ولایت ما نیز اعتقاد داشته باشید.

این استاد تاریخ اسلام به حوادثی که پس از نقل حدیث سلسله الذهب در نیشابور اتفاق افتاد اشاره و تصریح کرد: مورخان نقل می‌کنند در نیشابور و هنگامی که امام(ع)حدیث سلسله الذهب را نقل کردند، اتفاق‌های عجیبی رخ داد. از جمله اینکه مردم با دیدن چهره حضرت رضا(ع)، خاطره سیمای پیامبر (ص) در ذهن شان تداعی شد و سخت گریستند.

وی به احساسات مردم نیشابور  وقتی چهره امام رضا(ع) را دیدند، اشاره کرد وگفت: محدثان اهل تسنن که حدیث سلسله الذهب را  از امام نقل کرده اند، نوشته اند؛ به خاطر گرمی هوا  امام رضا(ع) نقابی بر چهره داشتند و حدیث سلسله الذهب را بیان کردند.

وقتی مردم حدیث را از امام شنیدند، آن گاه از حضرت خواستند که نقاب را کنار بزنند تا مردم چهره ایشان را ببینند. نقل شده که مردم خطاب به امام گفتند: «ما که زمان پیامبر نبودیم و سیمای ایشان را ندیدیم، اما شما نواده پیامبر هستید و قطعا چهره شما شبیه رسول الله است. ما شما را که ببینیم، متوجه می‌شویم پیغمبر چه سیما و چهره ای داشته اند.» وقتی امام رضا(ع) نقاب را کنار زدند و مردم چهره ایشان را برای نخستین بار دیدند، به شدت گریستند، عده ای آه و ناله کردند حتی عده ای از شدت هیجان غش کردند. عده ای به لباس امام به عنوان تبرک دست می‌کشیدند.

امام رضا با حدیث سلسله الذهب فلسفه سیاسی تشیع و عرفان رضوی را تبیین کردند

سید سلمان صفوی، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن در مورد مهاجرت امام رضا به ایران و اهمیت آن در آینده فرهنگی- سیاسی ایران گفت: حضور امام هشتم(ع) در ایران و دوری ایشان از مدینه، به حرکت های شیعی در ایران انسجام بخشید و موجب وحدت بیشتر شیعیان و در نهایت تشکیل حکومت شیعیان صفوی در ایران شد.

وی ادامه داد: سابقه تمدنی ایران و یکتاپرستی و عدالت­جویی ذاتی ایرانیان، بهترین زمینه رشد و گسترش معارف حکمی و عدالت­ جویانه امامان معصوم(علیهم­السلام) در ایران بود. چنین شرایطی هیچ گاه در جزیرهالعرب مهیا نبود. لذا با مهاجرت حضرت امام رضا(ع) به ایران، دوره  «دو قرن سکوت» ایرانیان (به قول مرحوم دکتر عبدالحسین زرین ­کوب) به پایان ­رسید و نهضت عرفانی، فقهی، ادبی و چریکی گسترده­ای در نقاط مختلف ایران اعم از خراسان، ری و طبرستان شکل گرفت؛ که در نهایت منجر به تشکیل طریقت صفویه و حکومت صفویه در ایران گردید و ایران امُّ ­القرای جهان تشیع و مشهدالرضا قطب سیاسی – معنوی ایران شد. حدیث «سلسله الذهب» که امام رضا(ع) در جمع نیشابوریان فرمودند، نقش مهمی در گسترش عرفان رضوی در ایران داشت.

وی افزود: شیخ صفی الدین اردبیلی که از أولاد حضرت حمزه بن موسی کاظم برادر امام رضا(ع) است بعدا طریقت صفویه را در ایران تاسیس کرد که منجر به استقلال ایران و تثبیت تشیع در ایران شد. در واقع می شود کفت که طریقت صفویه که تجلی عرفان رضوی است و استقلال ایران به دست شاه اسماعیل صفوی از میوه های شیرین نهضت امام رضا(ع) است، که بطور کلی سرنوشت ایران را از نظریه منحط خلافت و جهان تسنن جدا کرد.

صفوی گفت: امام(ع) فرمودند «من از پدرانم و آنان از پیامبر خدا(ص) و آن حضرت از خداوند باری­تعالی شنیدند که فرمود: «لا اله الا الله قلعه مستحکم من است؛ هر آن کس که داخل آن شود از عذاب ایمن است»». سپس با کمی تأمل فرمودند: «این مطلب شروطی دارد که یکی از شرایط آن، پذیرش ولایت من (اهل­ بیت پیامبر خدا(ص)) است». امام رضا(ع) با بیان این حدیث شریف؛ فلسفه سیاسی تشیع و عرفان رضوی را تبیین کردند، بدین معنا که ولایت سیاسی، علمی و معنوی متعلق به امامان معصوم(ع) است. لذا لقب «سلطان علی بن موسی الرضا(ع)» برای آن حضرت در ایران مشهور شد. چنان که پادشاهان صفوی نیز خود را خادم امام رضا(ع) می خواندند.

امام رضا پذیرش ولایت اهل بیت را شرط اساسی برای ورود به دایره‌ توحید می‌دانند

حجت الاسلام علوی تهرانی نیز ذیل توضیحی بر حدیث سلسله الذهب گفت: نکته اول این است که امام، توحید را منشأ سعادت و نجات از عذاب معرفی می‌کنند، اما پذیرش ولایت اهل بیت و در رأس آن ولایت حضرت علی (ع) را شرط اساسی برای ورود به دایره‌ توحید می‌دانند.

وی افزود: در فرمایش پیامبر اکرم به صراحت آمده که فرمودند: اگر کسی بعد از من، ولایت علی (ع) را انکار کند، مانند کسی است که رسالت مرا در زمان حیاتم انکار کرده و کسیکه رسالت مرا در حیاتم انکار کند مانند کسی است که توحید را انکار کرده باشد.

علوی تهرانی با بیان نکته دیگری در توضیح حدیث سلسله الذهب گفت: نکته دوم این است که چرا امام رضا (ع) مشخصا پذیرش ولایت خودشان را، شرط پذیرش توحید معرفی می‌کنند؟

وی ادامه داد: حضرت علی (ع) از رسول خدا نقل کردند همانا امت من بزودی به ۷۲ فرقه متفرق می‌شوند، که فقط یک گروه نجات می‌یابند و رستگار می‌شوند. سپس فرمودند: از این ۷۱ فرقه‌ اهل دوزخ، ۱۳ فرقه ولایت من را قبول دارند.

وی افزود: در زمان امام رضا (ع)، فرقه‌های مختلفی به نام اهل بیت، فعالیت می‌کردند که در تاریخ به ثبت رسیده است که از جمله آن واقفیه (که در امامت امام کاظم توقف کردند)، اسماعیلیه (شش امامی بودند و اسماعیل فرزند امام صادق را بعنوان امام هفتم پذیرفتند)، زیدیه (چهار امامی بودند)، غُلات (درباره اهل بیت غلوّ می‌کردند) و فرقه منحرف صوفیه است.

این کارشناس دینی گفت: مقابله امام رضا (ع) با این فرقه‌ها سبب شد تا بعد از ایشان فرقه دیگری شکل نگیرد. پس هرکسی ولایت و امامت امام رضا (ع) را پذیرفته باشد، عملا به امامت همه امامان بعد از ایشان تا امام زمان (عج) اعتقاد دارد و شیعه دوازده امامی است.

وی افزود: امام رضا (ع) به این صورت، مانع تفرقه در اعتقاد به اهل بیت شدند. از اینجا به بعد است که زمینه بیان مقام ولایت و امامت اهل بیت (ع) آغاز می‌شود و در زیارت جامعه کبیره حضرت امام هادی (ع) به اوج ظهور و بروز خود می‌رسد.

مهدوی زادگان نیز در شرحی بر حدیث سلسله الذهب گفت: حدیث سلسله الذهب بر دو مفهوم بنیادین توحید و ولایت استوار است. لا اله الا الله، کلمه توحید است و أنا من شروطها مفاد ولایت است. زیرا چنان که خواهد آمد، مراد از «أنا» (من) در کلام امام رضا(ع) شأن ولایی ایشان است. لیکن، چون توحید و ولایت ذو مراتب است؛ این پرسش به میان می آید که توحید و ولایت در این حدیث ناظر بر تمام یا مرتبه خاصی از مراتب است. توحید بر دو مرتبه است؛ توحید نظری یا تکوینی و توحید عملی یا تشریعی.

وی ادامه داد: توحید نظری یعنی اعتقاد به یگانگی و یکتایی خداوند در خلق و تکوّن موجودات. هیچ وجودی غیر الله خالق  جهان نیست. الله در مرتبه خالقیت یکتا و بی همتا است. وقتی چنین است، طبعاً هیچ موجودی بیرون از عالم خلق و تکوین الهی قرار ندارد: «وَلِلَّهِ مَافِی السَّمَاوَاتِ وَمَافِی الْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا» [سوره النساء : ۱۲۶] . و در دعای کمیل امام علی(ع) می خوانیم : «اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَ عَلا مَکانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ اَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ». پس عالم تکوین، حصن و دژ الله است و هیچ موجودی نیست که بیرون از این حصن باشد. ورای حصن تکوینی، نیستی است و هیچ موجودی در نیستی جای ندارد.

وی افزود: اما توحید عملی یا تشریعی، اعتقاد به یکتایی و یگانگی خدا در عالم تشریع و نظام سازی است. این عالم مقدور انسان است. زیرا از جنس اعتبار است و نه وجود که مقدور انسان نیست. انسان هستی بخش هیچ موجودی نیست ولی می تواند به کمک قوای خدادادی (عقل، وهم، غضب و شهوت) برای خود و دیگران، نظام و سبک زندگی اعتبار کند. چون چنین است، انسان گمان می برد که او نیز مثل خدا می تواند دست به کار تشریع و نظام سازی شود و چنین هم کرده است تا آنجا که برابر شریعت الله طغیان می کند و نظام خود بنیاد را جایگزین نظام خدا بنیاد می کند بلکه وجود تشریع الهی را انکار کرده اعتبار نظام برای خود و دیگری را حق هر انسانی می داند.

مهدوی زادگان ادامه داد: وقتی انسان به چنین درجه ای از خود بنیادی می رسد؛ شیطان او را وسوسه می کند تا وارد عالم وجود شده اول یکتایی خالق، بعد آن، وجود خالق را انکار می کند. قرآن کریم از نمرود یاد می کند که چگونه بعد از قدرت یافتن و تصاحب مُلک ، خود را همتای خدا احساس کرد و در نفی بی همتایی خدا با ابراهیم محاجّه کرد و پنداشت که او نیز مثل خدا زنده می کند و می میراند: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُاللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ» [سوره البقره : ۲۵۸].

وی افزود: به هر روی، توحید عملی یا تشریعی؛ یعنی باور به یکتایی الله در تشریع و نظام سازی. این توحید همچون توحید تکوینی حصن الله است. با این تفاوت که همه انسان ها، به خلاف حصن وجودی، در حصن تشریعی جای ندارند. قرآن کریم می فرماید اگر خدا می خواست همه مردم را در حریم هدایت خود قرار می داد: « أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعًا» [سوره الرعد : ۳۱]. مردم با ایمان آوردن به یکتایی خدا در امر تشریع و نظام سازی در حریم هدایت قرار می گیرند و در غیر این صورت، بیرون از دژ الهی خواهند ماند. توحید عملی، حریم هدایت خدا است.

وی گفت: اما چرا انسان با ورود به دژ الله از عذاب خدا در امان می ماند؟ زیرا خارج از حریم الله، شرّ است و شرّ عذاب خداوند بر بنده مشرک و کافرش است. انسان به شدت، موجودی ظلوم و جهول است: « اِنَّاعَرَضْنَاالْأَمَانَهعَلَی السَّمَا وَاتِوَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» [سوره اﻷحزاب : ۷۲] . سه قوه بشری وهمیه و غضبیه و شهویه انسان را به طغیان و خود بنیادی برابر اراده تشریعی الله فرا می خواند. در نتیجه انسان مرتکب ظلم می شود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: قوه عاقله به دلیل حضورش در خارج حریم الله، زیر سلطه آن سه قوه طغیان گر قرار می گیرد و در نتیجه از کارکرد واقعی خود (دانایی) باز می ماند و در محیط جهل قرار می گیرد و چون انسان در ساحت خود بنیادی مدام بین ظلم و جهل در رفت و آمد است، ظلوم و جهول می شود و همین امر، عذاب الهی است. این رها شدگی و به حال خود وا نهادن و محرومیت از هدایت الله، عذاب است. درست مانند انسانی که در پرتگاهی آویزان شاخه درختی است و اراده می کند آن شاخه را رها کند. پس می توان گفت که مراد از کلمه توحید (لا إلهَ إلَّا اللّهُ) در حدیث سلسله الذهب، توحید عملی یا تشریعی است. مردم با ایمان آوردن به نظام تشریعی الله در مسیر خیر و سعادت قرار می گیرند و از عذاب الهی در امان می مانند.

وی افزود: گفتیم و أنا من شروطها مفاد ولایت است. ولایت در لغت، تعاقب بدون واسطه دو چیز است؛ امری از پی امر دیگری باشد، بی آن که میان آن دو حجابی باشد و در معنای اصطلاحی عبارت از پی گیر امورات چیزی بودن است. هر امر ممکنی برای تداوم وجود خارجی و اعتباری خود محتاج به لوازم وجودی و اعتباری است. به طوری که بدون تحقق آن امور، در عرصه وجود و اعتبار تداوم پیدا نمی کند. اداره و پی گیری  این امور را ولایت گویند.

وی ادامه داد: ولی، کسی است که پی گیر امور وجودی و اعتباری مولی علیه خود است. پس، ولایت از ضروریات وجودی و اعتباری هر امر ممکنی است و به رتبه ولایت تکوینی و ولایت تشریعی تقسیم می شود و البته ولایت تشریعی مخصوص انسان است. زیرا وجود اعتباری تنها برای انسان است. هیچ موجودی در ساحت عینی از ولایت تکوینی الله بیرون نیست: « أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَالَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَانَصِیرٍ» [سوره البقره: ۱۰۷]. رفع ولایت تکوینی از هر موجودی برابر است با عدم آن موجود. اما ولایت تشریعی الله یعنی پی گیری و سرپرستی مومنین برای قرار گرفتن و ماندن در حصن الله.

مهدوی زادگان در پایان گفت: خداوند بر مومنین ولایت می ورزد تا آنها از عالم ظلمت خارج شوند و به عالم نور در آیند. چنان که در عالم تشریع، اهل کفر و شرک بر پیروان خود ولایت می ورزند تا آنان را از عالم نور خارج کرده در عالم ظلمت جای دهند. قرآن کریم چنین ولایتی را طاغوتی می خواند: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» [سوره البقره : ۲۵۷]. این ولایت تشریعی الله به آنان که اهل عصمت و طهارت هستند و نیز به مردان راستین خدا اعطا شده است: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاه وَ هُمْ رَاکِعُونَ» [سوره المائده : ۵۵] .

وی در پایان گفت: تا آنجا که خداوند سبحان رسول الله را به هنگام بازگشت از حجه الوداع، امر فرمود که علاوه بر ابلاغ ولایت علی بن ابی طالب(ع)، از مسلمانان برای ایشان بیعت بگیرد و اگر چنین نکند گویا رسالت خود را انجام نداده است: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَابَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» [سوره المائده : ۶۷] . آری، اسلام دین توحید است که به واسطه رسول الله (ص) بر مردم  فرود آمد و مردم با ایمان آوردن به دین خاتم در حصن الله جای می گیرند و از عذاب الهی در امان می مانند ولی بِشُروطِها، و أنَا مِن شُروطِها. امام علی بن موسی الرضا (ع) با این جمله، آیه شریفه تبلیغ را بر مسلمانان یاد آورشدند.

انتهای پیام/

کد خبر : 72873
تاريخ ثبت خبر : 3 مرداد 1397
ساعت بارگزاری خبر : 11:26
برچسب‌ها:, , ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)